حجره

گاه نوشت های یک طلبه

حجره

گاه نوشت های یک طلبه

مشخصات بلاگ

در این زمانه ی دلگیر این دل گیر نگاه توست...

چند صباحی است مفتخرم به همراه تو شدن
چندی است بی تو احساس پوچی میکنم
چون تمام هست و نیستم تویی

زندگی ام با امید سرباز شدن و دلهره سربار شدن پر از تلاطم شده
روزها مشغول کتاب ام و شب ها مشغول دفتر...!

نمیگویم طلبه شدن آرزوی کودکی ام بود اما آرزوی جوانی ام شد...
یادت باشد به یادم بیاوری طلبگی وظیفه است

آخرین نظرات

۱ مطلب با موضوع «خودنویس های من :: شعر» ثبت شده است





هوس دیدنت روز و شب را به هم دوخته...

باور نداری دلم سوخته...

آن قدر ندیدمت که دیدن داری

«من دامت برکاته»

* * * * *

روح سحری؛ ناز دمیدن داری

مثل غزلی تازه شنیدن داری

ای قصه ی روزهای «من بودم و تو»

آن قدر ندیدمت که دیدن داری

«ایرج زبردست»



  • مهدی شوقی